خجالت
آنقدر از خوبی هایش برای دیگران گفته بودم
که حالا وقتی سراغش را میگیرند
خجالت میکشم بگویم
تنهایم گذاشت
آنقدر از خوبی هایش برای دیگران گفته بودم
که حالا وقتی سراغش را میگیرند
خجالت میکشم بگویم
تنهایم گذاشت
وقتی دو عاشق از هم جدا میشن...
دیگه نمیتونن مثل قبل دوست باشن...
چون به قلب همدیگه زخم زدند...
نمیتونن دشمن همدیگه باشن...
چون زمانی عاشق بودن...
خدایا..
کودکان گل فروش را میبینی؟
مردان خانه بدوش...
دختران تن فروش...
مادران سیاه پوش...
واعظان دین فروش...
پسران کلیه فروش...
زبان های عشق فروش...
انسان های ادم فروش...
همه را میبینی؟
میخواهم یه تکه آسمان کلنگی بخرم
زمینت دیگه بوی زندگی نمیدهد...!
هواشناسی:
به دلیل دوری شما هوای دل صاف تا قسمتی ابری همراه با
آه پراکنده میباشد این سامانه سوزناک تا روز دیدار شما
پایدا خواهد ماند.
صدایت نمیکنم که برگردی..
مهم باشم
تو خودت برمیگردی......
گاهی وقتا توی رابطه ها
نیازی نیست که طرفت بهت بگه
برو!
همین که روز ها بگذره ویادی ازت نگیره
همین که نپرسه چجوری روزارو به شب میرسونی
... همین که کار و درس و زندگی رو بهونه میکنه
همین که دیگه لابه لای حرفاش دوست دارم نباشه
و همین که حضور دیگران توی زندگیشپر رنگ تر از بودن تو باشه
هزار بار سنگین تر از
کلمه یبرو واست معنا میکنه
پس برو
...قبل این که ویرون تر از اینی که هستی بشی
...پس منم میرم
سرم را شاید بتوانند گرم کنند دیگران...
اما وقتی که تو نیستی...
هیچ کس نیست دلم را گرم کند...
هی تو...
تویی که حالا صدام میکنی شما!یادته زیر گنبد کبود دو تا دوست بودن و کلی حسود!
تقصیر همون حسودا بود که حالا یکی بود یکی نبود